مبانی نظری باورهای هوشی
تعریف هوش و ماهیت آن
از هوش تعریف واحدی به دست نیامده و صاحب نظران مختلف آن را به گونه های مختلف تعریف کرده اند. واژه هوش بر خلاف ظاهر ساده اش، پیچیدگی مفهومی خاصی دارد و از همین رو تعریف واحدی از هوش در علم روان شناسی وجود ندارد و روان شناسان هر کدام بر اساس دیدگاه خود تعریف متفاوتی را از آن ارائه کرده اند. در حقیقت می توان گفت که به تعداد محققانی که در مورد هوش مطالعه کرده اند، تعریف برای هوش ارائه شده است. هوش قدرت درک روابط بین پدیده هاست. چون هم در قدرت یادگیری، هم در قدرت سازگاری با محیط، هم در قدرت تفکر انتزاعی و هم در تعریف های عملیاتی هوش یک محور مشترک وجود دارد که همان قدرت درک روابط بین پدیده هاست. جامع ترین تعریف از هوش توسط وکسلر[1] ارائه شده است، از دیدگاه او هوش توانایی فرد برای تفکر منطقی، اقدام هدفمند و سازگاری با شرایط و محیط است. هوش به توانایی انجام استدلال انتزاعی که مستلزم تبدیل های ذهنی بوده و بر اساس قوانین تثبیت شده انجام می پذیرد، اطلاق می شود. هوش در برگیرنده ظرفیت تفكر، برنامه ریزی، خلاقیت، سازگاری، حل مسئله، تامل کردن، تصمیم گیری و یادگیری است. هوش مجموعه ای از توانایی هاست که فرد را در حل مشکلاتش توانا نموده و این راه حل ها را در یک فرهنگ خاص جای می دهد. هوش، مجموعه ای از توانایی های نسبتا مستقل است (پاشا شریفی، ۱۳۹8). با این حال، عناصری از هوش وجود دارند که مورد توافق غالب پژوهشگران است. گیل[2](2010) این عناصر را در سه دسته زیر تقسیم بندی می کند:
با منابع دقیق، نگارش اصولی بر اساس APA، با 16 صفحه مفید و قابلیت اصالت سنجی متون
*مانپت طرحی نو در فروش مبانی نظری*
[1] Wechsler
[2] Gill
bavar hoshi_1591343251_40898_5614_1754.zip0.11 MB |